مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب فرهنگی،دینی،خبری
|
وشعری بلند در مدح وی گفت در پایان کریم خان به خزانه دار گفت صد سکه به او بدهید . شاعر خیلی خوشحال شد و به خزانه داری رفت به او گفتند مادرخزانه پول نداریم سراغ حسابدار رفت همین را شنیدنزددیواندار و هرکه عقلش می رسید رفت نتیجه ای نگرفت . عاقبت نزد کریم خان برگشت و اظهار ناراحتی کرد . کریم خان که منتظر چنین فرصتی بود گفت: پسرجان ،تو نزد مادروغی گفتی که ما خوشمان بیاید و ماهم دروغی گفتیم که شما خوشتان بیاید . پس حساب شد برابر. بعد از این ماجرا دیگر هیچ شاعری نزد کریم خان زند نرفت و مدح نکرد. «ماهنامه سلام بچه هاش11ص31» نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |